ای ترک می بیار که عیدست و بهمنست


ای ترک می بیار که عیدست و بهمنست

غایب مشو نه نوبت بازی و برزنست
غایب مشو نه نوبت بازی و برزنست
ایام خز و خرگه گرمست و زین سبب
ایام خز و خرگه گرمست و زین سبب
خرگاه آسمان همه در خز ادکنست
خرگاه آسمان همه در خز ادکنست
خالی مدار خرمن آتش ز دود عود
خالی مدار خرمن آتش ز دود عود
تا در چمن ز بیضهٔ کافور خرمنست
تا در چمن ز بیضهٔ کافور خرمنست
آن عهد نیست آنکه ز الوان گل چمن
آن عهد نیست آنکه ز الوان گل چمن
گفتی که کارگاه حریر ملونست
گفتی که کارگاه حریر ملونست
سلطان دی به لشکر صرصر جهان بکند
سلطان دی به لشکر صرصر جهان بکند
بینی که جور لشکر دی چون جهان کنست
بینی که جور لشکر دی چون جهان کنست
در خفیه گرنه عزم خروجست باغ را
در خفیه گرنه عزم خروجست باغ را
چون آبگیرها همه پر تیغ و جوشنست
چون آبگیرها همه پر تیغ و جوشنست
نفس نباتی ار به عزب خانه باز شد
نفس نباتی ار به عزب خانه باز شد
عیبش مکن که مادر بستان سترونست
عیبش مکن که مادر بستان سترونست
باد صبا که فحل بنات نبات بود
باد صبا که فحل بنات نبات بود
مردم گیاه شد که نه مردست و نه زنست
مردم گیاه شد که نه مردست و نه زنست
از جوش نشو دیگ نما تا فرو نشست
از جوش نشو دیگ نما تا فرو نشست
از دود تیره بر سر گیتی نهنبنست
از دود تیره بر سر گیتی نهنبنست
در باغ برکه رقص تموج نمی کند
در باغ برکه رقص تموج نمی کند
بیچاره برکه را چه دل رقص کردنست
بیچاره برکه را چه دل رقص کردنست
کز دست دی چو دشمن دستور مدتیست
کز دست دی چو دشمن دستور مدتیست
کز پای تا به سر همه دربند آهنست
کز پای تا به سر همه دربند آهنست
صدری که دایم از پی تفویض کسب ملک
صدری که دایم از پی تفویض کسب ملک
خاک درش ملوک جهان را نشیمنست
خاک درش ملوک جهان را نشیمنست
آن پادشا نشان که ز تمکین کلک اوست
آن پادشا نشان که ز تمکین کلک اوست
هر پادشا که بر سر ملکی ممکنست
هر پادشا که بر سر ملکی ممکنست
آن کز نهیب تف سموم سیاستش
آن کز نهیب تف سموم سیاستش
خون در عروق فتنه ز خشکی چوروینست
خون در عروق فتنه ز خشکی چوروینست
هر آیتی که آمده در شان کبریاست
هر آیتی که آمده در شان کبریاست
اندر میان ناصیهٔ او مبینست
اندر میان ناصیهٔ او مبینست
آن قبه قدر اوست که بر اوج سقف او
آن قبه قدر اوست که بر اوج سقف او
خورشید عنکبوت زوایاء روزنست
خورشید عنکبوت زوایاء روزنست
وان قلعه جاه اوست که گویی سپهر و مهر
وان قلعه جاه اوست که گویی سپهر و مهر
در منجنیق برجش سنگ فلاخنست
در منجنیق برجش سنگ فلاخنست
جبر رکاب امر و عنان نفاذ او
جبر رکاب امر و عنان نفاذ او
زان دام که در ریاضت گردون توسنست
زان دام که در ریاضت گردون توسنست
خورشید سرفکنده و مه خویشتن شناس
خورشید سرفکنده و مه خویشتن شناس
مریخ نرم گردن و کیوان فروتنست
مریخ نرم گردن و کیوان فروتنست
آنجا که کر و فر شبیخون قهر اوست
آنجا که کر و فر شبیخون قهر اوست
نصرت سلاح دار و نگهبان مکمنست
نصرت سلاح دار و نگهبان مکمنست
کلکش چه قایلست که صاحب قران نطق
کلکش چه قایلست که صاحب قران نطق
یعنی که نفس ناطقه در جنبش الکنست
یعنی که نفس ناطقه در جنبش الکنست
صوت صریر معجزش از روی خاصیت
صوت صریر معجزش از روی خاصیت
در قوت خیال چنان صورت افکنست
در قوت خیال چنان صورت افکنست
کاکنون مزاج جذر اصم در محاورات
کاکنون مزاج جذر اصم در محاورات
ده گوش و ده زبان چو بنفشه است و سوسنست
ده گوش و ده زبان چو بنفشه است و سوسنست
ای صاحبی که نظم جهان را بساط تو
ای صاحبی که نظم جهان را بساط تو
چون آفتاب و روز جهان را معینست
چون آفتاب و روز جهان را معینست
در شرع ملک آیت فرمان تست و بس
در شرع ملک آیت فرمان تست و بس
نصی که بی تکلف برهان مبرهنست
نصی که بی تکلف برهان مبرهنست
در نسبت ممالک جاه تو ملک کون
در نسبت ممالک جاه تو ملک کون
نه کاخ و هفت مشعله و چار گلخنست
نه کاخ و هفت مشعله و چار گلخنست
در آستین دهر چه غث و سمین نهاد
در آستین دهر چه غث و سمین نهاد
دست قضا که آن نه ترا گرد دامنست
دست قضا که آن نه ترا گرد دامنست
از جوف چرخ پر نشود دست همتت
از جوف چرخ پر نشود دست همتت
سیمرغ همت تو نه چو مرغان ارزنست
سیمرغ همت تو نه چو مرغان ارزنست
آن ابر دست تست که خاشاک سیل او
آن ابر دست تست که خاشاک سیل او
تاریخ عهد آذر و نیسان و بهمنست
تاریخ عهد آذر و نیسان و بهمنست
برداشت رسم موکب باران و کوس رعد
برداشت رسم موکب باران و کوس رعد
وین مختصر نمونه کنون اشک و شیونست
وین مختصر نمونه کنون اشک و شیونست
تنگست بر تو سکنهٔ گیتی ز کبریات
تنگست بر تو سکنهٔ گیتی ز کبریات
در جنب کبریاء تو این خود چه مسکنست
در جنب کبریاء تو این خود چه مسکنست
وین طرفه تر که هست بر اعدات نیز تنگ
وین طرفه تر که هست بر اعدات نیز تنگ
پس چاه یوسف است اگر چاه بیژنست
پس چاه یوسف است اگر چاه بیژنست
خود در جهان که با تو دو سر شد چو ریسمان
خود در جهان که با تو دو سر شد چو ریسمان
کاکنون همه جهان نه برو چشم سوزنست
کاکنون همه جهان نه برو چشم سوزنست
ترف عدو ترش نشود زانکه بخت او
ترف عدو ترش نشود زانکه بخت او
گاویست نیک شیر ولیکن لگدزنست
گاویست نیک شیر ولیکن لگدزنست
دشمن گریزگاه فنا زان به دست کرد
دشمن گریزگاه فنا زان به دست کرد
کاینجا بدیده بود که با جانش دشمنست
کاینجا بدیده بود که با جانش دشمنست
صدرا مرا به قوت جاه تو خاطریست
صدرا مرا به قوت جاه تو خاطریست
کاندر ازای فکرت او برق کودنست
کاندر ازای فکرت او برق کودنست
وانجا که در معانی مدحت بکاومش
وانجا که در معانی مدحت بکاومش
گویی جهازخانهٔ دریا و معدنست
گویی جهازخانهٔ دریا و معدنست
گویند مردمان که بدش هست و نیک هست
گویند مردمان که بدش هست و نیک هست
آری نه سنگ و چوب همه لعل و چندنست
آری نه سنگ و چوب همه لعل و چندنست
در بوستان گفتهٔ من گرچه جای جای
در بوستان گفتهٔ من گرچه جای جای
با سرو و یاسمین مثلا سیر و راسنست
با سرو و یاسمین مثلا سیر و راسنست
در حیز زمانه شتر گربها بسیست
در حیز زمانه شتر گربها بسیست
گیتی نه یک طبیعت و گردون نه یک فنست
گیتی نه یک طبیعت و گردون نه یک فنست
با این همه چو بنگری از شیوهای شعر
با این همه چو بنگری از شیوهای شعر
اکنون به اتفاق بهین شیوهٔ منست
اکنون به اتفاق بهین شیوهٔ منست
باری مراست شعر من، از هر صفت که هست
باری مراست شعر من، از هر صفت که هست
گر نامرتبست و گر نامدونست
گر نامرتبست و گر نامدونست
کس دانم از اکابر گردن کشان نظم
کس دانم از اکابر گردن کشان نظم
کورا صریح خون دو دیوان به گردنست
کورا صریح خون دو دیوان به گردنست
ناجلوه گاه عارض روزست و زلف شب
ناجلوه گاه عارض روزست و زلف شب
این تیره گل که لازم این سبز گلشنست
این تیره گل که لازم این سبز گلشنست
دور زمانه لازم عهد تو باد ازآنک
دور زمانه لازم عهد تو باد ازآنک
ازتست روز هرکه در این عهد روشنست
ازتست روز هرکه در این عهد روشنست
وین آبگینه خانهٔ گردون که روز و شب
وین آبگینه خانهٔ گردون که روز و شب
از شعلهای آتش الوان مزینست
از شعلهای آتش الوان مزینست
بادا چراغ وارهٔ فراش جاه تو
بادا چراغ وارهٔ فراش جاه تو
تا هیچ در فتیلهٔ خورشید روغنست
تا هیچ در فتیلهٔ خورشید روغنست